دنیای رمان
#اربــــــابم_باش
تمام تنم بخاطرکتکای دیشب کوفته وزخمی بود بخاطر اینکه نتونسته بودم پول
بیشتری براش ببرم تامیتونست کتکم زد ازاین مردکه اسم پدر رو یدک میکشه
متنفرم صدای حال بهم زنش بلند شد :کدوم گووووری هسی دخترررره ی تنه
لششش پاشوو برو دنبال کارت
لباس هامو عوض کردم و قفل دروباز کردم همیشه قفل میکردم چون به یه ادم
معتاد اعتمادی نبود آخ
مامان کاش بودی و زخمای تنمو میدیدی از اتاق بیرون رفتم مشغول ساختن
خودش بود نگاهی تو یخچال کردم هیچی براخوردن نبود دلم ضعف میکرد
لینک صفحه:
@ World_Noovel
عضویت
چنلو هیچ مسئولیتی در قبال محتوا و خدمات ارائه شده در کانال ها ندارد.
به کانال چنلو
بپیوندید